دردانه عزیز مادردانه عزیز ما، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره
یکی شدن ما یکی شدن ما ، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

دردانه زندگی ما

بوی عید و سال زمینی شدنت

سلام نازدونه و میوه دل من قربونت برم مامانی این روزا خیلی خوبه هر روز تکونات رو که حس می کنم آرامش خاصی دارم مهربونم انشالله که همیشه سالم و سرحال باشی گل من چند روزی بیشتر به عید و سال نو و سال اومدن تو نمونده نازگلم بابا یاسر همه کارای خونه رو کرده و کاری نداریم برای آخر همین هفته هم دایی مصطفی شما (داداشم و کیارش کوچولوشون و زنداداشم) به همراه خاله مریم من و گل دختراش و خاله فاطمه شما میان خونمون که عید پیش ما باشن خیلی خیلی خوشحالم چون این اولین عیدیه که پیش مامانم اینا نرفتیم و مشهد می مونیم. یه خبر دیگه ام برات دارم اینکه برای سال جدید قرارداد کاریم رو تمدید نمیکنم و با بابایی تصمیم گرفتیم تا اومدن و بزرگ شدن شما من...
24 اسفند 1394

آغاز شش ماهگی

سلااااااااااااااااااام مونس مهربون ناز خودم الهی فدای تو بشم که تکونات بیشتر شده و بیشتر منو متوجه خودت میکنی خصوصا سر اذان صبح عشقی که بهت دارم وصف نشدنیه و هر لحظه عمیق تر میشه بابا یاسرت هم همینطور خیلی خیلی دوستت داره و خیلی هم مراقب من و شماست این روزا یکم سرم بابت کار شلوغه نزدیک عیده و اداره شلوغ... اما حواسم بتو هست  جمعه پیش با باباجونی رفتیم بازار برای شما یه عروسک ننه قمر(مربوط به برنامه کودک شکرستانه) و یه پتوی خوشمل خریدیم الهی مبارکت باشه گل یاسم گاهی خوابتو می بینم و با بابایی در مورد شما خیلی صحبت می کنیم... اولین کلاس زایمان فیزیولوژیک رو رفتم خوب بود بعدیش 16 فروردینه انشالله... هر کاری می ...
13 اسفند 1394
1